هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

خورشید من

روز مادر

روز بزرگان عالم مبارک مادری حسی نیست که بتوونی بنویسی یا شرح بدی . مادری حسی است که با یه نگاه با یه امید و با اولین گریه و خنده اغاز میشه . با اولین گریه کودکت میخواهی دنیا را زیر و رو کنی و با اولین خنده اش دنیا را شادشاد می یابی . مادری یعنی اینکه نه تنها نسبت به بچه خودت بلکه به همه بچه ها یه حسی پیدا میکنی که در عالم مادیات نمی گنجه . مادری یعنی صبر حوصله و آنچه که قادر به توصیفش نیستم .  سومین سالگرد مادر بودنم مصادف شد با شب تولد هلیا نازم ... سه سال پیش این موقع خدا می داند و دلم ... انتظار و انتظار  
31 فروردين 1393

سعدی نامه

بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت  پانوشت - هرسال اول اردیبهشت سعدی نامه خواهیم داشت ...
31 فروردين 1393

خانه بازی

خوشحالم که موفق شدم خانه بازی را در بین برنامه هفتگی بگنجانم. امروز تقویت علوم پایه بود بازی با چراغ قوه و دلق رنگی و نقاشی روی اجسام نرم و سخت . دایره ای کشیدم و هلیا دورش را خط کشید و خورشیدی به زیبایی خودش به تصویر در آورد نقاشی هلیا روی سنگ و بنر باتشکر از خاله فرخنده که روز چهارشنبه ها  رو به خاطر کلاس زبانم به سه شنبه ها  موکول کرد ...
31 فروردين 1393

.........

 بین راهروهای کتابفروشی بدنبال کتابم ... هلیا مرتبا در رفت و آمد! از ذوق مداد رنگی جدیدش سر از پا نمی شناسد . صدای خنده اش مبدل به جیغ  . دهانش پر از خون . بند از دلم پاره . کاش بیشتر احتیاط کرده بودم کاش تمام حواسم به او بود کاش صدای خنده اش به گریه مبدل نمیشد . خودش یخ در کیسه گذاشته و در دهانش میگذارد . دلم پاره پاره می شود  
31 فروردين 1393

امروز ما

امروز اولین باری بود که برای هلیا به زبان خودش نقاشی کشیدم اما در محدوده اشکال و نقاشی هایش شکل ذرت و قلب را کشیدم و نام انگلیسی آنها را در کنارشان نوشتم هلیا هم به ابتکار خودش دست و پا و چشم و ابرو و دهان برایشان کشید درون این دایره هم هلیا مثلا اسم انگلیسی خیار رو نوشته و مثل من زیر نوشته اش خط کشیده ... همه لحظه هایت را دوست دارم شیرینم ... ...
27 فروردين 1393

اولین پست سال ٩٣

سال نو مبارک قبل از ظهر به قصد منگه کتاب زبانم روانه کوچه شدیم نرسیده به سرخیابان جوینده یابنده ی  فرفره شد آزمایش و تکرار . در مسیر باد در کتابخانه در زیر پنکه مسجد بعد از حمام خواستم مثل همیشه به هزار روش موهایش را شانه کنم از زیر سشوار طبق معمول فرار می کرد به ذهنم فرفره خطور کرد  .... و این بازی پر مصرف انرژی تا عصر به طور ناپیوسته ادامه داشت   به گفته هلیا مثل پره های هلکوپتر می چرخد ... به ذوق اکتشافی هلیا می ارزد ... ... زیباتر از هر زیبایی دخترم ... ...
18 فروردين 1393

آیا میدانستید...؟

آیا می دانستید پشه ماده برای تخمگذاری چون نیاز به خون دارد  پشه نر هم از شهد گلها تغذیه می کند پانوشت - در پاسخ به پرسش هلیا که چرا پشه منو نیش زده این کتاب تهیه شد . ...
18 فروردين 1393

...

آهای کافـه چی … در این روزهای پر رفت و بی آمد ندیدی عزیزی را کـه تمام ِ تلاشش در رفتـن بود و نماندن؟ این آخری ها خبر دیدنش را در کافـه ای بـه مـن دادند ؛ اگر رفتـه کـه هیچ اگر باز هم آمد تو ! قهوه ای تلخ تر از تمامی تلخ ها بـه حساب مـن برایش بریز , اگر از تلخی اش گلـه و شکایتی کرد بگو :فلانی گفت :این تلخی در برابر رفتنت هیچ است . بگو : کـه فلانی در بـه در این کافه بـه آن کافه در پی تو بود بی انصاف! آهای کافـه چی حواست با مـن است ؟ ...
11 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد